پسیکو دراما :
از آنجا که نمایش فوق ؛ بداهه ای است بر اصول تئاتر درمانی لازم دیدم که توضیحتی در مورد پسیکو دراما و تئاتر درمانی به شما داده شود .
پسیکو یا سایکو به معنای درد ، بیمار است و دراما به معنای تئاتر است . بعضی بر این باورند که پسیکودراما یعنی تئاتر درمانی ، اما کلمه ی تئاتر درمانی معنای دیگری دارد که به آن " دراما تراپی " گفته می شود و به این ترتیب است که رواندرمان باید بیمار روانی را کاملا بشناسد ، مشکلش را ارزیابی کند و مطابق با مشکل بیمار نمایشنامهای بنویسد که روی بیمار تاثیر بگذارد . پسیکو دراما کاملا متفاوت است . برای اجرای یک پسیکو دراما باید بیمار ، سایکوتراپیست ، گروه یاور و گروه مددکار حضور داشته باشند . اول برخوردهایی بین گروه یاور و بیمار صورت میگیرد . گروه یاور به حدی نسبت به بیمار بیتفاوت عمل میکنند که بیمار هم نسبت به اونها بیتفاوت میشود و دیگر حضور آنها رو حس نمیکند . سپس سایکوتراپیست وارد عمل میشود و با بیمار کلنجار میرود . آنقدر این کار ادامه پیدا میکند تا بیمار شروع کند به عکس العمل و مشکل درونش را بیرون می ریزد . آن وقت هر جملهای که دربارهی خودش میگوید ، یکی از گروه یاور آن جمله را بازی میکند . مثلا اگر شروع به گفتن این جمله بکند که : " شب بود" ، صحنه را تاریک میکنند . اگر بگوید : " اونجا یک سایه بود" ، یکی از گروه یاور تبدیل به یک سایه میشود و ... خلاصه شرایط را به جایی میرسانند که بیمار خودش را بازی می کند . در همین موقع گروه مددکار وارد می شوند و کار درمانی و شناسایی بیمار را آغاز می کنند .
در ایران فقط یک نفر است که مدرک دکترای پسیکو دراما از دانشگاه هند دارد ، جناب آقای دکتر مهدی پوررضاییان ، که قبلا سمت ریاست مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری را بر عهده داشته و در حال حاضر مدیرکل آموزش کودکان استثنایی تهران است . لازم به ذکر است که دکتر قطب الدین صادقی و خانم چیستا یثربی نیز تلاش های بسیاری در رشد و تعالی نمایش به شیوه سایکو دراما داشته اند .
تاریخچه پسیکو دراما :
پسیکو دراما توسط شخصی به نام موریس مورنو آغاز شده . مورنو ، شاگرد گوستاو یونگ و یونگ نیز به نوبه خود شاگرد فروید بوده است . مورنو اولین بار این مشکل را در مورد یکی از هنرپیشگان زن که همیشه در خانه و با همسرش مشکل داشته است مشاهده می کند . مورنو قضیه رو بررسی میکند و متوجه می شود که هنرپیشه ی مورد نظر همیشه در تئاتر نقش همسران بسیار مهربان و مادران بسیار خوب را بر عهده دارد و از آن جایی که نقش خودش رو بسیار خوب باور و بازی میکند ، دیگر پتانسیل کافی برای ایجاد رابطه با همسرش ندارد . سپس مورنو تئوری خود را مطرح می کند که بر طبق آن تا مدتی به آن زن نقش زنان خشن و بداخلاق داده بشود ، و به این ترتیب زندگی زن دگرگون و تبدیل به زنی مهربان و دوستداشتنی میشود . این آزمایش ساده منجر به پیدایش پسیکو دراما می شود. در کشور ما نیز چندی است که به این معقوله اهمیتی خاص داده می شود . برگزاری جشنواره ای با عنوان مهر 20 در رابطه با کمک به جانبازان جنگ تحمیلی در مهرماه هر سال همزمان با هفته دفاع مقدس خود نمونه بارزی از رشد و تعالی این نوع از هنر نمایشی در کشور ماست که در حاشیه آن کلاس های آموزشی با همکاری دکتر قطب الدین صادقی و خانم چیستا یثربی برگزار می شود .
بسمعه تعالی
هذیان
(موسیقی معمولی و آرام می آید)
یک پارک یا یک مکان عمومی ، چهار مرد بر روی نیمکت های پارک
نشسته اند یکی مشغول مطالعه روزنامه است یکی مشغول ور رفتن با موبایلش یکی دیگر دراز کشیده است و آخرین نفر بی خیال نشسته وآرام است (موسیقی) دختری در حالیکه مشغول صحبت با گوشی موبایلش است وارد صحنه می شود همه نگاه هایشان بسمت دختر خیره می شود دختر می نشیند گوشی را داخل کیفش می گذارد . سیگاری در می آورد و بر لبش می گذارد
هر چی می گردد چیزی را برای روشن کردن آن در کیف و جیب هایش
نمی یابد . مردها همه دست در جیب هایشان می کنند هر کدام فندکی
در می آورند هر کدام می خواهند فندک خود را به دختر بدهند . هر کدام با چشم و دست برای هم خط و نشان می کشند
( یک موسیقی مخصوص فیلم های وسترن ) مردها دو به دو پشت هم
ایستاده اند و می خواهند دوئل کنند در دست هر کدامشان یک هفت تیر است موسیقی اوج می گیرد دو نفر از بازی حذف می شوند . دو نفر دیگر نیز با هم دوئل می کنند و تنها یک نفر باقی می ماند مرد با افتخار به طرف دختر
می رود و با فندکش سیگار بر لب دختر را روشن می کند اکنون او کنار دختر نشسته است (نور می رود)
(نور می آید، موسیقی)
دختر و پسر مشغول خوردن چیپس ، پفک و تخمه هستند هر دو با موبایل هایشان ور می روند ، از همدیگر عکس می گیرند . در انتهای صحنه دختری ایستاده است . با دیدن دختر ، پسر با دختر روی نیمکت خداحافظی می کند و می رود . دختر از توی کیفش وسایل آرایش و آینه اش را
در می آورد و آرایشش را تازه می کند. پسر با دختر دوم از صحنه خارج می شوند . صدای ترمز ماشینی می آید چند بوق پیاپی دختر خندان و با عجله کیفش را برمی دارد و از صحنه خارج می شود.
در یک قسمت صحنه منزل و وسایل پسر را می بینیم و در قسمت مقابل وسایل دختر را. وسط صحنه یک ضبط صوت است یک کتابخانه یک تلویزیون که به یک وسیله پخش تصویر وصل است. پسر در پشت میز خود مشغول کار با لپ تاپ خود است . یک هدست نیز بر گوشش است وب کمی نیز کنار دست خود دارد معلوم است مشغول چت کردن است . دختر نیز پشت لپ تاپ خودش است او نیز ویس دارد و وب کم نیز دارد ساعت روی دیوار دوازده شب را نشان می دهد دختر بر می خیزد از توی یخچال یک پاکت شیر در می آورد و داخل لیوان می ریزد و می خورد . چراغ مطالعه و لپ تاپش را خاموش می کند و روی تختش می خوابد.
پسر کسل شده خمیازه کشداری می کشد بر می خیزد سر یخچال می رود پاکت شیر را در می آورد چیزی درون آن نیست آن را پرت می کند چیز دیگری پیدا می کند و می خورد کنترل تلویزیون را بر می دارد و کانال عوض می کند حوصله اش سر می رود تلویزیون را خاموش می کند
لپ تاپ و چراغ مطالعه اش را خاموش می کند و می خوابد .
(نور می رود )
(موسیقی)
صبح است ساعت 9:30 پسر از خواب بر می خیزد بیرون می رود بعد از چند دقیقه دختر نیز از خواب بر می خیزد پسر با پلاستیکی پر از مواد خوراکی باز می گردد دختر گوشی تلفنش را بر می دارد در همین لحظه گوشی تلفن همراه پسر نیز زنگ می خورد با هم شروع به صحبت کردن می کند پسر از مواد خوراکی که خریده است بر می دارد و به پشت میزش بر می گردد دختر نیز سراغ یخچال می رود از همان خوراکی ها بر می دارد در حالیکه هنوز با گوشی تلفن بی سیمش در حال صحبت است موسیقی اوج می گیرد ساعت 12:30 ظهر را نشان می دهد دختر تلفن را قطع می کند پسر نیز گوشی اش را قطع می کند نگاهش به ساعت می افتد با عجله لباس عوض می کند صدای بوق ماشینی می آید از پنجره نگاهی به بیرون می اندازد دستی تکان می دهد و لبخند بر لب به سرعت از صحنه خارج می شود. دختر نیز بعد از دقایقی با گوشی همراهش تماسی می گیرد و بعد از صحنه خارج می شود.
(نور می رود موسیقی فید می شود)
(نور می آید) مکان همان جا منتها بصورت یک کافی شاپ است
پسر و دختر مشغول خوردن پیتزا و ... در دور یک میزگرد هستند روی میز 2 بسته کادو پیچ شده متفاوت وجود دارد هر دو مشغول خندیدن و گفتگو هستند ساعت 9:30 شب موسیقی ادامه دارد. دختر و پسر هر دو مشغول کشیدن سیگار می شوند موسیقی اوج می گیرد ساعت 12:30 شب است زیر سیگاری پر است از فیلتر های سیگار ، روی میز نیز پر از خوراکی های نیمه خورده است یک پیشخدمت تعطیلی کافی شاپ را به آن دو گوشزد می کند هر دو کادوهایشان را برمی دارند و خارج می شوند ، صدای دزدگیر 2 ماشین ( نور می رود و موسیقی قطع می شود)
(نور می آید) حالا جای دختر و پسر عوض شده است ساعت 11 صبح پسر مشغول کار با لپ تاپ است دختر نیز در حال خواندن کتابی است پسر بر می خیزد در کتابخانه دنبال کتابی می گردد آن را نمی یابد بی حوصله به پشت کامپیوترش بر می گردد دختر از خواندن کتاب خسته می شود کتاب را به درون قفسه کتابخانه بر می گرداند تلفن همراهش را برمی دارد و به گوشی پسر زنگ می زند پسر برای برداشتن گوشی به طرف کتابخانه می رود چون گوشی بیسیم آنجاست گوشی را برمی دارد کتاب را در داخل کتابخانه می بیند گویی گیج شده است شماره دختر را بر روی گوشی می خواند به آن جواب نمی دهد. دختر کلافه چتد بار دیگر تماس می گیرد اما باز هم جوابی نمی شنود عصبانی بر می خیزد می رود گوشی تلفن بی سیم را به دست پسر می دهد آنرا وصل می کند و با داد و فریاد شروع به صحبت با هم می کنند موسیقی اوج می گیرد هر دو گوشی ها را پرت می کنند.
(نور می آید)
دختر و پسر لباس عروس و داماد بر تن دارند زیر تور سپیدی نشسته اند به هم لبخند می زنند کسی قند بر روی سرهایشان می سابد عکاس و فیلمبردار نیز دیده می شود موسیقی ریتمیک عروسی، کسانی می رقصند ، عروس و داماد با زدن یک فلاش توسط عکاسی فیکس ( عکس می شوند ) با موسیقی ریتمیک دیگری وسایل پسر و دختر که در دو نقطه صحنه است توسط افراد حاضر به یک جا انتقال می یابد اکنون اینجا خانه مشترک آندوست. ( نور می رود)
صبح است دختر و پسر هر دو دور یک میز مشغول خوردن صبحانه هستند (عقربه های ساعت تند تند می چرخند گذشت زمان ) روی میز پر از خوراکی است پسر بر می خیزد لباس می پوشد سرش را شانه می کند کیفش را بر می دارد و می رود صدای دزدگیر ماشینش دختر از پنجره برای او دست تکان می دهد تلفن را بر می دارد کنار پنجره می رود با تلفن حرف می زند به طرف لباسهایش می رود حاضر می شود و از صحنه خارج می شود بعد از چند لحظه پسر گویی چیزی را جا گذاشته به منزل بر می گردد ابتدا دنبال وسیله اش می گردد سپس متوجه نبودن زن می شود تلفن را بر می دارد و با زن تماس می گیرد کسی گوشی را بر نمی دارد در منزل قدم می زند عقربه های ساعت تند تند می چرخند ساعت 9:30 شب اسب ( اوج موسیقی) زن وارد می شود مرد با همان لباس ها و با همان فرم ثابت پشت میز منتظر است به طرف زن می رود از او علت دیر آمدنش و کجا بودنش را می پرسد دختر جواب های سربالا می دهد مرد داد می زند دختر بی اعتنا به داخل اتاقش
می رود صدای کوبیده شدن در بعد از چند لحظه تلفن به صدا در می آید مرد و زن هر دو به طرف آن می روند. ( نور می رود)
شب است ساعت حدود 11 زن در خانه تنهاست قدم می زند مرتب تلفن را بر می دارد تماس می گیرد و قطع می کند تماس می گیرد و قطع می کند دورن وسایل مرد را می گردد عکسی را می بیند زیر گریه می زند
مرد وارد می شود تلو تلو خوران با سیگاری در دست زن با داد و فریاد و عکسی در دست به طرف او می رود مرد بی اعتنا از کنار او رد می شود عکس را نیز از دست او می گیرد دختر جیغ می زند مرد عصبی به قصد زدن او به طرفش می رود زن فرار می کند با گریه چمدانی را در دست با لباس بیرون بدون اعتنا به مرد خارج می شود مرد بی اعتنا به طرف تلفن
می رود آن را بر می دارد تماس می گیرد و شروع به حرف زدن می کند
می خندد.( نور می رود)
زن و مرد مشغول دعوای شدید و داد و بیداد هستند منزل کاملا بهم ریخته است مرد و زن برای هم وسایلی را پرت می کنند هر دو با عصبانیت تمامی وسایل شخصی اشان را جمع می کنند و می روند . ( نور می رود اوج موسیقی)
(نور می آید) زن و مرد در گوشه صحنه هر کدام با یک دختر و پسر دیگر مشغول صحبت کردن هستند در وسط صحنه نوزادی مشغول گریه است زن و مرد از پسر و دختر غریبه خداحافظی می کنند پیش هم می آیند نوزاد همچنان گریه می کنند هر دو بر سر نوزاد داد می زنند و او را برای هم پرتاب می کنند موسیقی اوج می گیرد هر دو رفته اند نوزاد در مرکز صحنه است.
دانیال حیدری
6/8/85 پایان