-تئاتر پینتر

-تئاتر پینتر از دلهره های دوران ما می گوید
هارولد پینتر تنها سه روز پس از ۷۵مین سالگرد تولدش جایزه نوبل برای ادبیات را دریافت کرد.

روز دوشنبه ۱۰ اکتبر شبکه سوم رادیو بی بی سی زادروز این نمایشنامه نویس نامی را با پخش تازه ترین اثر او گرامی داشت.

آخرین نمایشنامه هارولد پینتر به نام "صداها" پرداختی تازه برگرفته از پنج نمایشنامه پیشین اوست که با همراهی موزیک و آواز ضبط شده است.

پنج نمایشنامه ای که خمیرمایه "صداها" را ساخته اند، درونمایه سیاسی دارند. مضمون محوری آنها افشای دستگاه رعب انگیز سرکوب و اختناق است.

هر نمایشنامه برشی است از ددمنشی و خشونت رژیم های خوکامه، که مردم را از ابتدایی ترین حقوقشان محروم کرده اند و کمترین اعتراض آنها را با شکنجه و کشتار جواب می دهند.

دفاع پی گیر از حقوق بشر

نمایشنامه های یادشده از آثار نسبتا تازه پینتر هستند:

"باز هم یکی دیگه" ظاهرا در یکی از حکومت های نظامی آمریکای لاتین (خونتا) می گذرد. برخورد قهرآمیز شکنجه گر با قربانی اش، نمودی از چیرگی سبعیت حیوانی بر احساس انسانی است.


صحنه ای از اجرای نمایش جشن تولد

شکنجه گر تقریبا تنها کسی است که در طول نمایش، با قدرت و اعتماد به نفس سخن می گوید: "به نظر شما این چیه؟ این انگشت منه. این هم انگشت کوچکه منه. این انگشت اشاره منه، و این انگشت کوچکه. من انگشت اشاره را جلوی چشم شما تکان میدم. این جوری. حالا همین کار را با انگشت کوچکه می کنم.... ببینید، می تونم هر دو را با هم تکان بدم... خوب، من هر کاری که دلم بخواد می تونم بکنم.... نظرتون چیه اگر من به جای انگشتهام، کفشم را جلوی چشمتون تکان بدم... یا چیز دیگرم را؟ نمی دونم چرا اینقدر از چشم خوشم میاد؟ اما نه از چشم خودم، بلکه از چشم آدمهای دیگر. از چشم آدمهایی که اینجا پیش من می آیند. اینها بدنشان آنقدر ظریف است که می شود روحشان را از دور دید..."

در "زبان کوهستان" سخن گفتن مردم به زبان ولایات ممنوع است. مأموران به پیرزنی روستایی فشار می آورند تا به زبان رسمی مملکت سخن بگوید، درحالیکه زن بی نوا جز زبان بومی خود زبان دیگری بلد نیست، پس محکوم است تا ابد لال بماند.

به نظر می رسد که این گونه برخورد سیاسی با زبان در آثار پینتر، که همیشه به وجه افزاری زبان توجه داشته، مضمون تازه ایست.

در "نظم نوین جهانی" دو شکنجه گر با انبساط خاطر فوت و فن های خود را برای درهم شکستن قربانیان به رخ می کشند. چون دو کرکس بالای سر قربانی بی گناه و زبان بسته نشسته اند و لاف می زنند: "ما هنوز کارمان را تمام نکرده ایم، ما هنوز حتی شروع نکرده ایم."

در "مهمانی" چند زن و مرد تازه به دوران رسیده به ضیافت آمده اند و در مجلس شبانه سرگرم عیش و نوش هستند. در سراسر نمایش از بیرون صدای شکنجه و کشتار می آید. مهمانها خود را به نشنیدن می زنند تا با این "امور بی اهمیت" عیش آنها منغص نشود! مجلسی کابوس زده که از آن دلهره ای بی نام منتشر می شود.

خاکستر به خاکستر (۱۹۹۶) روایت زنی است که در حضور همسرش ژرفای ناخودآگاه خود را می کاود و به تصاویر هولناکی از قهر و خشونت می رسد.

باید به یاد داشت که سمت گیری پینتر در این آثار بیش از آنکه سیاسی باشد، انسانی است. او به سرشت و انگیزه فعالیت مبارزان علاقه خاصی نشان نمی دهد. این ماشین سرکوب است که خشم او را برمی انگیزد.

در برابر مراجع اقتدار


صحنه ای از اجرای نمایش جشن تولد

هارولد پینتر در گستره جامعه و فرهنگ و سیاست همیشه مخالفت خود را با مراجع اقتدار و اهرم های سلطه گری نشان داده است.

هارولد پینتر به سال ۱۹۳۰ در هکنی در شمال شرق لندن به دنیا آمد. پدرش خیاطی یهودی بود و مادرش نیز برای کمک به معاش خانواده کار می کرد. او در شرایطی نسبتا سخت بزرگ شد.

در طول جنگ جهانی دوم که لندن هدف بمب افکن های آلمانی بود، مدتی با خانواده به شهرهای دیگر رفت. خاطره آن دوران هنوز در ذهن او زنده است: "وحشت بمباران هنوز مرا ترک نکرده است."

هارولد پینتر پس از پایان تحصیلات دبیرستان، از رفتن به خدمت نظام، سرباز زد و به جریمه نقدی تن داد.

او که از اوان جوانی به ادبیات علاقه داشت، در سال ۱۹۵۰ به نشر نخستین شعرهای خود دست زد.

در سال ۱۹۵۷ اولین نمایشنامه خود را به نام "اتاق" منتشر کرد.


پینتر نمایشنامه مهتاب را برای رادیو ضبط می کند

در سالهای بعد به رغم ناکامی ها و بدبیاری های آغازین، درهای تئاتر به روی او باز شد. او به نوشتن نمایشنامه در کنار بازیگری و کارگردانی در تئاتر ادامه داد. برای تئاتر و تلویزیون و سینما و رادیو آثار بسیاری آفرید، جوایز بی شماری برد و به عنوان یکی از مهمترین چهره های تئاتر معاصر در بریتانیا و سراسر جهان شناخته شد.

تولد یک نمایشنامه نویس بزرگ

هارولد پینتر مدتی کوتاه پس از نمایشنامه تک پرده ای "اتاق"، نمایشنامه "جشن تولد" را نوشت که خود در سال ۱۹۵۸ به روی صحنه برد. نمایشنامه نخست در کمبریج و آکسفورد با موفقیت روبرو شد، اما وقتی به لندن آمد، رسانه ها به سختی در برابر آن جبهه گرفتند.

هارولد پینتر تا سالها شکوه داشت: "منتقدان کار مرا قتل عام کردند." و مخالفت خود را آشکارا با نقد تئاتر ابراز می کرد: "منتقدها موجودات بی خاصیتی هستند... ما به منتقدان نیاز نداریم تا مثلا به تماشاگران بگویند که چطور فکر کنند."

واکنش منفی منتقدان به کار پینتر احتمالا به خاطر نوآوری های او در برخورد با شگردها و فنون تئاتری بود. نخست آنکه اکسیون دراماتیک در کار پینتر از ضبط و ربط "واقعی و منطقی" دور شده بود. دیگر آنکه برخورد پینتر با گفتگوی تئاتری، حتی با در نظر داشتن بدعت های انقلابی ساموئل بکت سخت تازه بود.

پینتر گفتگوی تئاتری را از سویی به نهایت اختصار، تا مرز ایجاز شعری، رسانده بود. اما از این فراتر کارکرد گفتگو در نمایشنامه او از ریشه دگرگون شده بود.


صحنه ای از نمایش بازگشت به خانه

گفتگو به سادگی ابزار ارتباط و تنها تظاهر بیرونی ذهنیت شخصیت ها نبود، بلکه ماهیتی متفاوت داشت با کارکردی ظریف تر. گفتگو چه بسا در خلأ ادا می شد و چیزی بیان نمی کرد. منظوری اگر هم در نمایش بود، همان نبود که از زبان آدمها گفته می شد. بیش از خود گفتگوها، فضای میان آنها، مکث ها و سکوت ها، وزن و اهمیت داشتند.

از اینجاست زبان بسیار غنی و پربار نمایشنامه ها، آکنده از کنایه ها و مجازهای گوناگون که کلام را رنگین می کنند، و به همان اندازه تفسیر و ترجمه و اجرای صحنه ای آن را دشوار می سازند.

رگه ها و بنمایه های تئاتر نو

ویژگی ها و عناصر اصلی نمایشنامه جشن تولد با شدت و ضعف در طول کار تئاتری هارولد پینتر ادامه یافته است.

شخصیت اصلی نمایشنامه هنرمندی حساس به نام ستنلی است که برای اقامتی موقت به یک خانه شبانه روزی، که زوجی سالمند آن را اداره می کنند، وارد می شود.

پس از استنلی دو آدم بیگانه و شرور به خانه می آیند که معلوم می شود به دنبال استنلی هستند و قصد دارند او را با خود ببرند. میان آنها و استنلی نبردی نابرابر در می گیرد، بی آنکه خود او یا تماشاگران از انگیزه آنها به روشنی چیزی بدانند.

هر نوع تلاش استنلی برای گریز از این موقعیت "کافکایی" با شکست روبرو می شود. بدین ترتیب فضای بسته خانه به دامگاهی تبدیل می گردد.

موقعیت "گروتسک" استنلی از فرط پوچی، مضحک جلوه می کند. دیگران نه تنها به خطری که هستی او را تهدید می کند، توجه ندارند، بلکه برای او جشن تولد هم می گیرند، آن هم در روزی که تولد او نیست! همه بی اعتنا به فریادهای خشم او در جشن دروغین شرکت می کنند! جشن تولد عملا به مراسم نابودی او تبدیل می شود.

موقعیت های دیگر نمایش هم به همین اندازه غیرمعقول، توجیه ناپذیر و البته تکان دهنده هستند، در عین حال دینامیسم نمایش با قدرت تمام جریان می یابد و در پایان استنلی را زیر سازوکار نامعقول خود نابود می کند.

به علاوه می توان بر چند پی رنگ یا موتیف دیگر هم تأکید کرد:

مهمترین ویژگی اثر رویکرد خلاق آن به زبان گفتاری است. زبان با کارکردی تازه به صحنه می آید. آنچه شخصیت ها انجام می دهند یا در روابط میان آنها می گذرد، ارتباط مستقیمی با گفته های آنها ندارد. این بیان کنایی با طنزی پرابهام اما عمیق، از موقعیت های روانی، به ویژه تمایلات غریزی و جنسی، پرده بر می دارد.


درک بوگارد و جیمز فاکس در نمایی از فیلم پیشخدمت به کارگردانی جوزف لوزی از فیلمنامه هارولد پینتر

بیشتر آثار هارولد پینتر ساختاری پیچیده دارند. تار و پود هر اثر معمولا از چند تم گوناگون تنیده شده، که به موازات هم پیش می روند، و تمی بیان نشده را نیز با خود حمل می کنند. گفتار نه در جهت برملا کردن محتوای هر تم، بل برای پر کردن شکاف میان آنها شکل می گیرد. فضای مرموز "پینتری" ترفندی مصنوعی نیست، بلکه محصول طبیعی همین پیچیدگی تماتیک است.

غالب منتقدان از دشواری اجرای گفتارها و به ویژه "بیان" سکوتهای هارولد پینتر سخن گفته اند. هر سکوتی، چقدر حس، وزن و بار دراماتیک به همراه دارد؟ از آمیزش رنگین این سکوت های پرتنش، ریتم موزونی شکل می گیرد که مارتین اسلین آن را "باله کلام" خوانده است.

کارهای مهم هارولد پینتر: تئاتر تهدید و ارعاب

با وجود عدم اقبال از "جشن تولد"، هارولد پینتر به نوشتن نمایشنامه ادامه داد. کار بعدی او به نام "یک درد خفیف" (۱۹۵۸) اولین نمایشنامه رادیویی اوست.

زوجی در خانه ای ییلاقی هستند، با زندگی آسوده و به ظاهر آرام. با آمدن مردی غریبه رنج های روحی و زخم های عاطفی کهنه سر باز می کنند. "واهمه های بی نام و نشان" از همه طرف سر ریز می کنند و "خوشبختی" را به توهمی دروغین بدل می سازند.

نمایش سرایدار (۱۹۶۰) هم با استقبال تماشاگران روبرو شد و هم موقعیت هارولد پینتر را به عنوان نمایشنامه نویسی جوان و پرتوان تثبیت کرد. دو برادر در خانه ای آبرومند با هم زندگی می کنند. یکی از برادران مردی خانه به دوش را به خانه می آورد. ورود مرد غریبه به رقابت های شخصی دو برادر بعدی تازه می دهد.

بازگشت به خانه (۱۹۶۵) جانمایه جشن تولد را تداعی می کند: گرفتاری در موقعیتی تحمیلی که خلاصی از آن ناممکن است. تدی پس از تحصیل فلسفه در دانشگاهی آمریکایی به همراه همسرش روث به خانه پدری خود در لندن می آید. به جای آغوش گرم خانواده، با بستگانی روبرو می شود که با نفرتی نامفهوم کمر به نابودی او بسته اند، و از همه بدتر پدر خودش. گفتگوهای نمایش از طنزی سیاه سرشار است که کنایه های جنسی در آن موج می زند. دست آخر تدی خانه پدری را ترک می کند، درحالیکه همسر او پیش آنها جا خوش می کند!


صحنه ای از اجرای نمایش روزگار گذشته

روزگار قدیم (۱۹۷۰) روایت رابطه یک مرد و دو زن است. نمایش با زبانی کنایی و سخت دوپهلو مرزهای عشق و دوستی را می کاود. پیوند عشقی چیست و چه نسبتی دارد با رابطه جنسی؟
در بعدی دیگر، مرز شکننده واقعیت و خیال است که طی نمایش مدام در هم می ریزد. سویه واقعی یک رابطه کجاست و تا کجا می توان به آن تکیه کرد؟ آیا هر رابطه ای بهره ای از توهم به همراه ندارد؟

سرزمین متروک (۱۹۷۴) از تنهایی و خلأ ارتباطی میان آدمیان می گوید، اما برهوت واقعی از درون است که آدمها را تصرف می کند. دو نویسنده، زبان را تا مرز تجاوز کامل به شخصیت و هویت یکدیگر "تکامل" می دهند. تهدید و ارعاب، در پوشش ظریف ترین شگردهای زبانی، جای روابط انسانی را گرفته است. با ورود دو شخصیت دیگر، که انسانهای عامی هستند، ارتباط دستکم از راه زبان، به امری ناممکن تبدیل می شود.

خیانت (۱۹۷۷) برش دیگری است از روابط متقابل انسانی در جوامع مدرن، با پرسش هایی که هیچ پاسخ قطعی بر آنها متصور نیست: وفاداری تا کجا ادامه دارد؟ مرز خیانت از کجا شروع و به کجا ختم می شود؟

در این نمایش هم باز با بازی فریبناک واقعیت و خیال روبرو هستیم. افراد به سادگی جا به جا می شوند و نقش های خود را با هم عوض می کنند، بی آنکه خود یا ما از نقش "اصلی" و "بدلی" سر در بیاوریم. در بعدی دیگر، خاطرات گذشته است که به زمان حال تاخت می آورد، اما خود نیز از دستبرد "حافظه" در امان نیست. در نهایت این زمان است که ضربه نهایی را فرود می آورد.

در مهتاب (۱۹۹۴) یکی از آخرین و تلخ ترین کارهای بلند هارولد پینتر، با همین امروز سروکار داریم. کارمندی در پایان زندگی با ناتوانی و بی نوایی روبروست. او در طول زندگی با خودخواهی ها و بدخلقی های خود همه را آزار داده است. فرزندانش که خود زندگی نابسامانی دارند، حتی در دم مرگ حاضر نیستند به بالین پدر بروند و با او آشتی کنند.


استنلی بیکر در صحنه ای از فیلم تصادف

فیلمنامه های هارولد پینتر

هارولد پینتر بیش از سی نمایشنامه، چند داستان و حدود ده فیلمنامه نوشته است. از فیلمنامه های او به ویژه "زن ستوان فرانسوی" (۱۹۸۱) معروفیت زیادی دارد.

هارولد پینتر در نگارش فیلمنامه برای جوزف لوزی (۱۹۰۹-۱۹۸۴) کارگردان آمریکایی که از تهدید مک کارتیسم به انگلستان پناه آورده بود، همکاری پرباری داشت. سه فیلم زیبا و ماندگار ثمره همکاری آنهاست: پیشخدمت (۱۹۶۳)، تصادف (۱۹۶۷) و واسطه (۱۹۷۱).

هارولد پینتر چند ماه پیش اعلام کرد که دیگر به نوشتن نمایشنامه علاقه ای ندارد و مایل است خود را وقف کارهای شعری کند، و بیشتر به مسائل سیاسی بپردازد: "من به شکلهای هنری تازه ای رسیده ام.... در سالهای اخیر در مناسبت ها و مراسم گوناگون درباره سیاست سخن گفته ام. این کار انرژی زیادی می طلبد، اما گریزی از آن ندارم، زیرا اوضاع جهان را بسیار نگران کننده می بینم."

نگاهی به محدودیت‌های دانشکده‌های تئاتری

اگر تدریس رشته تئاتر هم مثل برخی دیگر از رشته‌ها در دانشگاه‌ها وضعیت یکسان و کم و بیش ناامید کننده‌ای داشته باشد، جای تعجب نیست. مگر تدریس تئاتر چه تفاوتی با تدریس دیگر رشته‌ها دارد؟! اما مشکل از جایی شروع می‌شود که وقتی با توجه به کمبود فضا و امکانات دانشجویان در طی سال‌های تحصیل نتوانند تجربه کسب کنند؛ آن وقت به ناچار فضای تئاتر حرفه‌ای را تبدیل به میدان تجربه می‌کنند. تئاترهایی که نه تنها برای تئاتری‌های حرفه‌ای قابل هضم نیست، بلکه باعث خشنودی مردم نیز نمی‌شود و به این ترتیب، به مرور شاهد اضمحلال تئاتر‌ خواهیم بود. هنر ایزوله‌ای که در محوطه تئاترشهر و چند سالن دیگر معنا پیدا می‌کند و تماشاگرانش از خود تئاتری‌ها و خبرنگاران این حوزه فراتر نمی‌رود. پلاتوها در خدمت پایان‌نامه یکی از مشکلات دانشکده‌های تئاتری ما علاوه بر به روز نبودن منابع ترجمه، کتاب‌های درسی و شیوه تدریس اساتید، نبود پلاتو به اندازه کافی برای تمرین دانشجویان است. به گفته رحمت امینی، مدیر گروه تئاتر دانشگاه آزاد تهران، حدود 11 پلاتو و یک خانه کوچک نمایش برای دانشجویان تئاتر دانشگاه آزاد وجود دارد که البته سه تا از پلاتوها در سال‌های اخیر ساخته شده است. با توجه به تعداد کثیر دانشجویان دانشگاه آزاد(که حداقل در مقطع کارشناسی ورودی سالانه چیزی حدود 200 دانشجو است.) این تعداد پلاتو بسیار اندک است و یک شوخی به حساب می‌آید. این در حالی است که به گفته دانشجویان، پلاتوهای اضافه شده فاقد امکانات لازم هستند و بیشتر، کلاس‌های درس به حساب می‌آیند. به ترتیب دانشکده‌ هنرهای زیبا نیز دارای سه پلاتو به عنوان‌های تجربه، سمندریان و صمیمی‌مفخم است که از پلاتو تجربه به دلیل مجهز و بزرگ بودنش به عنوان تالار اجرا نیز استفاده می‌شود. دانشکده سینما ـ تئاتر و سوره هم هر کدام دارای سه پلاتو هستند که به گفته دانشجویان دانشکده سوره از سالن اجتماعات، این دانشگاه نیز به عنوان سالن تمرین استفاده می‌شود و البته واضح است که سالن اجتماعات دارای شاخص‌های استاندارد برای اتاق تمرین تئاتر نیست. در کنار همه این کمبودها، اساتید معتقدند که حتی باید برای اجراهایی که در پلاتوها صورت می‌گیرد با هدف بسط جریان تئاتر دانشجویی بلیط فروخته شود و یک جریان همه گیر فعال صورت گیرد! اما با فضاهای اندکی که دانشگاه‌های ما در اختیار دارند، شما بگویید آیا ممکن است هر دانشجو در طول سال یک اجرا داشته باشد؟! رحمت امینی، مدیر گروه تئاتر دانشگاه آزاد درباره فعالیت‌های پلاتوهای دانشگاه آزاد می‌گوید:«در یک سال و اندی که من مدیر گروه هستم، می‌توانم بگویم که غیر از تعطیلات رسمی و یک ماه برای تعمیرات، هیچ گاه پلاتوها تعطیل نبودند، اما در استفاده از پلاتوها سه اولویت وجود دارد که براساس آن‌ها دانشگاه و به تبع آن دانشجویان عمل می‌کنند. اولویت‌ اول مربوط به استفاده از پلاتوها برای تمرین‌های کلاسی و پایان‌نامه‌ها می‌شود. اولویت دوم و سوم نیز به ترتیب مربوط به استفاده آن‌ها در جشنواره‌های تئاتر دانشجویی و جشنواره‌ها دیگر کشوری که دانشجویان نیز در آن‌ها شرکت می‌کنند.» امینی در ادامه افزود:«اما نکته این جاست که آن قدر تعداد دانشجویان زیاد است که پلاتوها صرف اجرا پایان‌نامه‌ها می‌شود و دیگر فرصتی برای کارهای دانشجویی در طول سال نمی‌ماند.» محمودرضا رحیمی، مدرس دانشگاه آزاد هم تقریباً همین نظر را دارد و می‌گوید:«وقتی جدول برنامه‌های پلاتوها را می‌بینید، متوجه می‌شوید که جایی برای اجراهای دانشجویی وجود ندارد و گرنه من و دیگر اساتید دوست داریم با دانشجویان کارهای زیادی را تمرین کنیم!» با این حال این خبر می‌دهد که برای استفاده بهینه از خانه کوچک نمایش به منظور اجراهای دانشجویی گفت‌وگوهای انجام شده است و با اظهار امیدواری بیان می‌کند که بعد از ماه رمضان دانشجویان طبق جدول‌هایی که طراحی می‌شود می‌توانند اجراهای عمومی داشته باشند. البته‌ چندی پیش ‌وعده‌ داده بود که قبل از شروع ماه رمضان خانه نمایش فعال می‌شود! همچنین امینی درباره این که چرا تا به حال به طور جدی از سالن کوچک نمایش بهره‌برداری نشده است به مشکلات فنی اشاره می‌کند و می‌گوید:«بیشتر به خاطر مسائل فنی ـ اداری استفاده آن به تعویق افتاد. مسائل مانند سیستم تهویه. همین طور این سالن به شکل تمام وقت به نیروهای انتظامات احتیاج دارد؛ چرا که در ورودی سالن رو به خیابان باز می‌شود و برای حراست از فضای دانشگاه احتیاج به نیروهای انتظامات به شکل تمام وقت است.» کارگاه‌های در حد یک نام شهرام زرگر، مدیر گروه دانشکده سینما ـ تئاتر عمده ضعف‌های آموزشی را به جز کمبود پلاتوها به دو دسته کمبودهای نرم افزاری و سخت افزاری تقسیم می‌کند و می‌گوید:«به اعتقاد من بخشی از مشکلات به نوع جذب مسئولان دانشکده برمی‌گردد که بیشترشان تحصیلات مدیریتی دارند و تئاتر نخوانده‌اند همچنین بخش دیگری از مشکلات به نوع تعاملات میان فضای حرفه‌ای و دانشجویی برمی‌گردد که متاسفانه امکان جذب فارغ‌التحصیلان به فضای حرفه‌ای بسیار اندک است و طبیعتاً این مشکل مربوط به سیاست‌های آموزشی نیست، بلکه مربوط به سیاست‌های اشتغال‌زایی می‌شود. خیلی‌ها اعتراض می‌کنند که چرا دانشگاه‌ها دانشجو زیاد می‌پذیرد در حالی که وقتی تعداد جوان‌های یک مملکت زیاد باشند و تعداد علاقه‌مندان به راه یافتن رشته‌ تئاتر هم زیاد باشد دیگر نمی‌توان برای ورود سالانه به دانشگاه سقف محدود معین کرد ولی حتماً باید برای اشتغال زایی آن‌ها سیاستگذاری کرد.» زرگر در ادامه به مشکلات به قول خودش سخت افرازی اشاره می‌کند و می‌گوید:«فضای برای تجربه کردن در دانشگاه محدود است و نیازمند به تدابیر جدی دارد، مثلاً دانشجویان طراحی صحنه ما فاقد داشتن کارگاه‌های دکور، آهنگری، نجاری، رنگ، نقشه کشی و... هستند هر کدام از کارگاه‌ها نیازمند حداقل فضای 50 متری است اما مگر ما چقدر فضا داریم؟! دانشجویان واحدهای درسی تحت عنوان کارگاه دارند که بیشتر در حد نام است و به همین دلیل دانشجویان در عمل چیز زیادی یاد نمی‌گیرند.‌ آن وقت زیاد پیش می‌آید که مثلاً فارغ التحصیل طراحی صحنه در طراحی یک کار حرفه‌ای کم بیاورد و کارهایش را به نجار، آهنگر و... بیرون بسپارد که در دکور هم تاثیرات منفی خود را می‌گذارد و یا وقتی اتاق‌های تمرین بیان و بدن فقط گنجایش 10، 15 نفر را بدون استانداردهای صوتی داشته باشند، چطور دانشجویان با فراغ بال می‌توانند تمرین کنند. البته پلاتوهای دانشکده سینما ـ تئاتر و هنرهای زیبا در مقایسه با پلاتوهای دانشکده‌های دیگر فضاهای بهتر دارند.» اساتید جوان بیشتر درک می‌کنند به جز کمبود فضا مشکلات دیگری نیز در دانشگاه‌های ما وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها شیوه تدریس و نوع واحدهای درسی است که نیازمند تغییر و هماهنگ شدن با شرایط روز را دارد. البته رحمت امینی معتقد است که آموزش در طی این سال‌ها رشد قابل توجهی داشته است و دلیلش را وجود 50، 60 استاد مدعو، 15 ، 16 نفر استاد عضو هیئت علمی با عده کثیری از دانشجویان عنوان می‌کند. با این حال او هم معتقد است که یکی از کمبودهای اصلی، داشتن اساتید فرهیخته در هر شاخه تئاتر است:«خیلی از فعالان تئاتر به کار تدریس هم مشغول هستند، در حالی که این دو شغل تفاوت زیادی با هم دارد، خیلی‌ها مثلاً کارگردان خوبی هستند، اما نمی‌توانند به همان اندازه استاد خوبی باشند و دانسته‌های خود را به خوبی منتقل کنند. با این حال تدریس می‌کنند. ما با چنین ضعف‌هایی روبه‌رو هستیم.» وی‌ افزود:«با حضور اینترنت، CD و ماهواره دیگر بهانه‌ای بر اساتید وجود ندارد و آن‌ها به راحتی می‌توانند در هر نقطه‌ای از جهان با آموزش‌های دیگر نقاط دنیا آشنا شوند. خوشبختانه اساتید جوان ما این نیاز را درک کرده‌اند و مرتب خود را در جریان اطلاعات روز قرار می‌دهند.» محمدرضا رحیمی، مدرس دانشگاه هم در این خصوص می‌گوید:«اساتید باید خود را مرتب در بوته آزمایش قرار بدهند؛ مثلاً ‌در نمره دادن‌های پایان ترم علاوه بر استا‌د درس مورد نظر، چند استاد دیگر هم حضور داشته باشند تا به نوعی نحوه قضاوت و دانش استاد مزبور را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهند. دانشجو برای قبول شدنش در دانشگاه زحمت می‌کشید و بعد هم پول پرداخت می‌کند، پس عادلانه این است که اساتید هم چیزهای خوبی برای عرضه کردن در اختیارشان قرار دهند.» رحیمی افزود:«یکی از مشکلات واحدهای درسی تئاتر این است که شکل تدریس رشته تئاتر مانند رشته‌های شیمی یا فیزیک است

تئاتری های اسلام آباد غرب


تئاتری های اسلام آباد غرب

 این شهر یکی ازپویاترین شهرستان ها ی تئاتری در طول ۵-۶ سال گذشته در سراسر کشور بوده است وهمواره در بیشتر جشنواره های تئاتری از سطح بازبینی تا شرکت در جشنواره نمایندگان خلاق و شایسته ای داشته است

جوانان و پیشکسوتان خلاق این شهرستان  بدون هیچ ترتیب خاصی عبارتند از

حسین قنبری راد علی قاسمی شهرام کدیوریان گودرز رضایی فرشاد طاهری سعید فتاحی.رسول روندی.داوود شیرزادی مهدی شیرزادی فتح الله نیازی

خانم ها هدی صفری  فاطمه آتش پیکر     فاطمه  احمدی  خانم شراره اسدی خانم شکوفه اکبری وخانم سمیه آغال  خانم ها زیبا و ژیلا محمد خانی آرزو ایوانی معصومه  بساطی   ماندانا رستمی سهیلا یزدانی ثریا رضایی پروین پروا 

آرش منصوری  حسن قنبری راد هادی خسروی  کامران فرزامی نژاد محسن احمدی مهدی جالشکر امیر روندی بهداد حق پناه عبدالر ضا غلامی آهنگساز برجسته و توانا

روح الله پرویزی  طه حیدری  پیمان رضایی  بهزاد حیدری رسول نادری وحید حسینی علی حیاتی کرمرضا بساطی امید حسینی محسن جلیلیان حسین مومنی بهروز آیینه بندی رضا عاطفیان سعید میرزایی

ایرج مطاعی کامران دلریش قباد دارابی سید مجتبی رضا بیگی مهدی نیازی

تورج زنگیشه ای نجات میرزایی  مهندس مجید حسینی سعید نوروزی یعقوب ناصری

واساتید دانشگاهی برجسته

استاد حمیدر ضا نعیمی کارگردان برجسته تئاتر ایران و نویسنده زبر دست تئاتر و نیز

استاد شهرام کرمی از کارگردانان ونویسندگان مطرح کشور از این شهرستان مظلوم برخواسته اند  نصرت الله سپهر و....................دانیال حیدری

با پوزش از عزیزانی که اسم عزیزشان را فراموش کرده ام